نوشته شده توسط : امین ایران

عشق و ازدواج

 

من مخالف ازدواج نیستم، من موافق عشق هستم

اگر عشق به ازدواج تبدیل شود خوب است

ولی امیدوار نباش که ازدواج بتواند عشق بیاورد

این غیر ممکن است

عشق می‌تواند به ازدواج تبدیل شود

باید بسیار هشیارانه عمل کنی

تا بتوانی عشق را به ازدواج بدل کنی

ولی مردم معمولاً با ازدواج کردن

عشقشان را نابود می‌سازند...

***

dr_lucifer60@yahoo.com

امین ایران

 



:: بازدید از این مطلب : 207
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین ایران

* آیا یک سیگاری که سیگار پشت سیگار می کشد می تواند مراقبه گون شود؟
من بیست و پنج سال است که سیگار می کشم و احساس می کنم که با سیگار کشیدن
نمی توانم عمیقاٌ وارد مراقبه شوم؛ بااین وجود نمی توانم از سیگارکشیدن دست بردارم.
آیا می توانید چیزی در این مورد به من بگویید؟

یک مراقبه کننده نمی تواند سیگار بکشد، به یک دلیل ساده که او هرگز احساس عصبی بودن نمی کند، در نگرانی و تشویش نیست. سیگار کشیدن بطور موقت می تواند کمک کند که نگرانی ها و
تنش ها و عصبیت هایت را ازیاد ببری. سایر چیزها نیز کمک می کنند: جویدن آدامس هم همین کار را می کند، ولی سیگار بهتر از همه کار می کند.
در عمق ناخودآگاه، سیگارکشیدن مربوط است به مکیدن شیر از پستان مادر. و با رشد تمدن، هیچ زنی مایل نیست که از سینه ی خود به فرزندش شیر بدهد__ طبیعی است: سینه را خراب می کند. پستان، زیبایی و گرد بودنش را ازدست می دهد. نوزاد نیازهای دیگری دارد. نوزاد نیازی به پستان گرد ندارد، زیرا با پستان گرد او خواهد مرد. اگر پستان واقعاٌ گرد باشد، وقتی که نوزاد آن را می مکد، نمی تواند نفس بکشد، پستان مادر جلوی بینی او را می گیرد و خفه خواهد شد. نیازهای نوزاد با نیازهای یک نقاش یا یک شاعر و مردانی که زیباشناس هستند تفاوت دارد! نوزاد نیاز به پستان دراز دارد تا بینی اش آزاد باشد تا بتواند هردو کار را بکند: هم تنفس کند و هم خودش را تغذیه کند. پس هر نوزاد سعی خواهد کرد تا پستان مادرش را براساس نیازهایش شکل بدهد. و هیچ زنی مایل نیست تا سینه هایش خراب شوند. این بخشی از زیبایی و تناسب اندام اوست.
پس با رشد تمدن، کودکان زودتر و زودتر از شیر مادر محروم می شوند. و اشتیاق مکیدن سینه های مادر در ذهن های آنان باقی می ماند. و هرگاه مردم در وضعیت های عصبی هستند؛ دچار تنش و نگرانی هستند، سیگار کمک می کند. به آنان کمک می کند تا باردیگر یک نوزاد شوند و در دامن مادرشان آسوده شوند.
سیگار چیزی بسیار نمادین است. درست مانند نوک پستان مادر است و دودی که از میان آن رد می شود درست به گرمی شیر مادر است. پس نوعی تقارن وجود دارد و تو به آن مشغول می شوی و برای لحظاتی به شکل یک نوزاد در می آیی که دغدغه ای ندارد، مشکل و مسئولیتی ندارد
می گویی که بیست و پنج سال است سیگار می کشی و پشت سرهم دود می کنی؛ می خواهی آن را ترک کنی ولی نمی توانی. دلیل نتوانستن تو این است که باید دلایلی را که آن نیاز را تولید می کند تغییر بدهی.
من با بسیاری از سانیاسین های خود در این کار موفق بوده ام. وقتی که برای نخستین بار به آنان توصیه کردم خنیدند.... نمی توانستند باور کنند که چنین راه حل ساده ای می تواند به آنان کمک کند.
به آنان گفتم، "سعی نکنید سیگارکشیدن را ترک کنید، ولی یک شیشه شیر مخصوص کودکان را با خود داشته باشید. و در هنگام شب، وقتی کسی شما را نمی بیند، در زیر پتو از نوشیدن شیر گرم در آن شیشه لذت ببرید. دست کم هیچ ضرری به شما نمی زند."
آنان گفتند، "ولی چگونه می تواند در ترک سیگار کمک کند؟"
گفتم، "شما چطور و چرا را فراموش کنید__ فقط انجامش بدهید. این کار به شما خوراک خوبی را قبل از خواب می دهد و ضرری ندارد. و احساس من این است که روز بعد احساس نیاز شدید به سیگار نخواهید داشت. پس تعداد سیگارهایتان را بشمارید."
و آنان متعجب شده بودند... آهسته آهسته سیگارها ازبین رفتند، زیرا نیاز اساسی آنان که در ذهن هایشان باقی مانده بود، ارضا شده بود: آنان دیگر کودک نبودند، بالغ می شدند و سیگارها ازبین رفتند.
تو نمی توانی سیگار را ترک کنی. باید در زمان حال جایگزینی پیدا کنی که بی ضرر باشد، سالم تر باشد تا رشد کنی و سیگارکشیدن به خودی خود متوقف شود. کودکان خردسال این را می دانند. من این راز را از آنان آموخته ام. اگر کودک گرسنه باشد و گریه کند و مادرش دور از او باشد، آنگاه او شست خودش را در دهانش می گذارد و آن را می مکد. و آنگاه تمام شیون و زاری و گرسنگی را ازیاد می برد و به خواب می رود. او یک جایگزین یافته است__ با اینکه آن جایگزین به او خوراک نخواهد داد، دست کم یک احساس مشابه را به او می دهد. او را آسوده می کند. من این مکیدن شست را با چند تن از سانیاسین های خود آزمایش کرده ام. اگر خیلی
می ترسی که شیشه شیر بیاوری و می ترسی که زنت خبردار شود و یا فرزندانت آن را ببینند، آنگاه بهترین راه این است: انگشت شست خودت را در دهان بگذار. آن را بمک و لذت ببر.
آنان همیشه به این روش خندیده اند، ولی همیشه بازگشته و گفته اند، "این کمک می کند و شمار سیگارهای روز بعد کمتر می شود و به کم شدن ادامه می دهد." شاید چند هفته طول بکشد تا بطور کلی از سیگار کشیدن دست برداری. و زمانی که بدون ترک کردن، آن ها خودشان ازبین بروند..... اگر تو دست بکشی این یک سرکوب کردن است و هرچیزی که سرکوب شود با نیروی بیشتری دوباره بازمی گردد و انتقام خواهد گرفت. هرگز چیزی را ترک نکنید.



:: بازدید از این مطلب : 197
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین ایران

ریشه در خاک

 

 

سالکی در روستایی اقامتی کوتاه داشت. مردی نزد او آمد و به او گفت که می‌خواهد خداوند را بیابد.

 

 

سالک از او پرسید، «آیا تاکنون عاشق کسی بوده‌ای؟»

 

 

مرد پاسخ داد: «نه من هرگز به این چیزهای پیش پا افتاده فکر نمی‌کنم. من هرگز این چیزهای پست را طالب نیستم، من می‌خواهم خدا را بیابم.»

 

 

سالک دوباره پرسید، «آیا هیچگاه به عشق فکر نکرده‌ای؟»

 

 

مرد با تاکید تمام پاسخ داد: «من حقیقت را می‌گویم.»

 

 

سالک برای سومین بار پرسید، «چیزی بگو، خوب فکر کن. نه حتی کمی عشق؟ برای یک نفر، برای هیچکس؟ آیا هیچکس را حتی کمی هم دوست نداشته‌ای؟»

 

 

مرد گفت، «مرا ببخش، ولی چرا یک سوال را بارها و بارها تکرار می‌کنی؟ من حتی از فاصله‌ای دور هم عشق را لمس نکرده‌ام. من می‌خواهم خدا را بیابم.»

سالک گفت، «پس تو باید مرا معذور بداری. لطفاً نزد دیگری برو. تجربه‌ی من نشان می‌دهد که اگر کسی را دوست داشته باشی، و اگر مزه‌ای از عشق را چشیده باشی، آن عشق می‌تواند به چنان نقطه‌ای گسترش یابد که به خداوند برسد. ولی اگر تو هرگز عاشق نبوده‌ای، آن وقت چیزی در درون نداری که رشد بدهی. تو آن بذر را نداری که بتواند به یک درخت رشد یابد. برو و از دیگری بپرس.»


dr_lucifer60@yahoo.com

امین ایران



:: بازدید از این مطلب : 160
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : 24 دی 1389 | نظرات ()